دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان راستوپی بخش مرادکوه شهرستان شاهی. دارای 380 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان راستوپی بخش مرادکوه شهرستان شاهی. دارای 380 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
سنگی است شفاف و سفید مصنوع یا طبیعی که آنرا تراش الماس دهند و فص نگین کنند. شیشه یا بلور مصنوع که از آن نگین انگشتری کنند. (یادداشت بخط مؤلف). قسمی سنگ شفاف سفید چون الماس، کم قیمت که بتراشند و از آن انگشتری و دیگر زینتها کنند. (حدود العالم)
سنگی است شفاف و سفید مصنوع یا طبیعی که آنرا تراش الماس دهند و فص نگین کنند. شیشه یا بلور مصنوع که از آن نگین انگشتری کنند. (یادداشت بخط مؤلف). قسمی سنگ شفاف سفید چون الماس، کم قیمت که بتراشند و از آن انگشتری و دیگر زینتها کنند. (حدود العالم)
نوعی از سنگ نرم که در بعضی بلاد هندوستان بهم رسد و نوعی از آن سفید هم باشد و آنرا در عرف هند بانسی خوانند و سرخ نرم تر از سفید بودن و معدن هر دو یکی است. (آنندراج)
نوعی از سنگ نرم که در بعضی بلاد هندوستان بهم رسد و نوعی از آن سفید هم باشد و آنرا در عرف هند بانسی خوانند و سرخ نرم تر از سفید بودن و معدن هر دو یکی است. (آنندراج)
ترازوی کم وزن. (غیاث) (برهان). ترازویی که یکسر آن کم وزن باشد. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). پله سبک از ترازو و وزنه. (ناظم الاطباء) : تو طعنه زنی و ما همه کوه تو سنگزنی و ما همه طشت. خاقانی. زنان را ترازو بود سنگ زن بود سنگ مردان ترازوشکن. نظامی. ، دسته ای از دسته های عاشورا مقابل سینه زن که دو چوب یا دو سنگ تراشیده بدو دست داشته و به اصول بمنظور تعزیه به یکدیگر میزنند. (یادداشت مؤلف) ، سنگ زننده. و رجوع به سنگ و ترکیبات آن شود
ترازوی کم وزن. (غیاث) (برهان). ترازویی که یکسر آن کم وزن باشد. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). پله سبک از ترازو و وزنه. (ناظم الاطباء) : تو طعنه زنی و ما همه کوه تو سنگزنی و ما همه طشت. خاقانی. زنان را ترازو بود سنگ زن بود سنگ مردان ترازوشکن. نظامی. ، دسته ای از دسته های عاشورا مقابل سینه زن که دو چوب یا دو سنگ تراشیده بدو دست داشته و به اصول بمنظور تعزیه به یکدیگر میزنند. (یادداشت مؤلف) ، سنگ زننده. و رجوع به سنگ و ترکیبات آن شود
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 290 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 290 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
محک. (غیاث) (آنندراج). سنگی که ریزه های زر بر آن باشد یا با زر نقش شده باشد: قلم بگیر که سنگ زر است نوک قلم بدو پدید شودمان که تو کهن گرهی. ناصرخسرو. از بس که خازن تو بزوار زر دهد باشد چو سنگ زر کف دستش بزرنگار. سوزنی. ، مثقال و آن یک دوم و سه سبع درم بوده است. (یادداشت بخط مؤلف)
محک. (غیاث) (آنندراج). سنگی که ریزه های زر بر آن باشد یا با زر نقش شده باشد: قلم بگیر که سنگ زر است نوک قلم بدو پدید شودمان که تو کهن گرهی. ناصرخسرو. از بس که خازن تو بزوار زر دهد باشد چو سنگ زر کف دستش بزرنگار. سوزنی. ، مثقال و آن یک دوم و سه سبع درم بوده است. (یادداشت بخط مؤلف)
موضعی است در پامیر. (فرهنگ فارسی معین). شهری (از حدود ماوراءالنهر) بر دامن کوه است. معدن بیجاده بدخشی ولعل اندرین کوه است و بنزدیکی معدن آبی است گرم و ایستاده چنانکه دست از گرمی در وی نتوان کرد و از معدن تا تبت یک روز و نیم راه است. (از حدود العالم)
موضعی است در پامیر. (فرهنگ فارسی معین). شهری (از حدود ماوراءُالنهر) بر دامن کوه است. معدن بیجاده بدخشی ولعل اندرین کوه است و بنزدیکی معدن آبی است گرم و ایستاده چنانکه دست از گرمی در وی نتوان کرد و از معدن تا تبت یک روز و نیم راه است. (از حدود العالم)